فراگیری طب اسلامی،وظیفه طلاب است
- فراگیری طب اسلامی،وظیفه طلاب است
در عنوان یادداشت[اینجا] فرموده اید: «چرا با طب سنتی اسلامی مخالفم»
طب سنتی و طب اسلامی تشابهات و تفاوتهایی دارند و یک کاسه کردن آنها شائبه یکسانی آنها را در پی دارد.
برخی تشابهات و تفاوتهای طب سنتی و طب اسلامی:
1-هر دو از طبعتهای چهار گانه (به تعبیر اسلامی) و مزاجهای چهار گانه (به تعبیر سنتی) سخن می گویند اما طب سنتی، عموم افراد را دارای یک مزاج پایه می داند که تقریبا در همه تا آخر عمر همراه آن ها است و گویا یک نوع اختلال محسوب می شود که مسبب اکثر ناخوشی های آن فرد است و استثنائا ممکن است این مزاج پایه تغییر کند در حالی که طب اسلامی چهار طبیعت مذکور را از ارکان بدن دانسته و معتقد است در همه هر چهار طبیعت وجود دارد و بدن با آن ها کار می کند و بدون آن ها نمی تواند وظایفش را انجام دهد.
2-در طب اسلامی اعتقاد بر این است که ممکن است در زمانها و شرایط مختلف یکی یا بیشتر از این طبیعتها دچار غلبه شود که این غلبه زمینه ساز بیماری خواهد بود و لذا باید غلبه را برطرف و طبیعت یا طبیعت های مذکور را متعادل کرد. ثمره عملی این تفاوت این است که طب اسلامی همه را بالقوه سالم می داند و غلبه طبیعت را عارضی می داند که قابل رفع است؛ در حالی که در طب سنتی پایه بودن یک مزاج، گرفتار بیماریهای آن مزاج بودن را بطور دائمی به فرد تلقین می کند.
3-در طب سنتی که قانون ابن سینا شاخص آن است محرماتی نظیر شراب براحتی تجویز می شود حتی برای بیماریهایی که با غیر محرمات براحتی قابل درمان است در حالی که در طب اسلامی شراب مطلقا تجویز نمی شود. قانون و سایر کتب طب سنتی بر اساس طب یونانی نوشته شده در حالی که کتب طب اسلامی نظیر کتاب چهار جلدی دراسه فی طب الرسول ص اثر قیم استاد تبریزیان صرفا بر اساس بیانات خالق و اولیای معصوم او (ع) نوشته شده است. طب اسلامی و طب سنتی هر دو تجربه را قبول دارند با این تفاوت که طب اسلامی تجربه در راستای معارف طبی اهل بیت (ع) را برسمیت می شناسد در حالی که طب سنتی به چنین اصلی، التزام ندارد (و حتی تجربه درمان با شراب را برسمیت می شناسد).
4- طب اسلامی داروهایی دارد که بنابر نص روایات (ع) تهیه می شود و داروهایی هم دارد که با اجتهاد و استنباط از روایات معصومین (ع) تهیه می شود که دقیقا در راستای رهنمودهای معصومین است ، اما طب سنتی ترکیباتی نظیر نان و شراب را برای درمانی برخی بیماری های معمولی معده تجویز می کند که هیچ نسبتی با بیانات معصومین ع ندارد.
***
فرموده اید «آن چه بنده را به نتایجی برای مخالفت با طب سنتی رسانده است اساسا خود این بحث نبوده است بلکه در درجه نخست حساسیت من روی بحث رابطه علم و دین در تمدن اسلامی بود؛ بحث مهمی که به نظرم می بایست درباره آن تحقیقات تازه ای مبتنی بر میراث مخطوط و بازخوانی گذشته داشته باشیم؛ کاری که روشنفکران عرب به شدت به دنبال آن هستند.»
این حساسیت شما شایان تحسین و تمجید است و به اطلاع شما می رسانم که عباس تبریزیان در طی بیست سال کار طاقت فرسا این میراث مخطوط را از غربت انزوا بیرون کشیده و در قالب چهار جلد کتاب «دراسه فی طب الرسول المصطفی ص» به رشته تحریر درآورده است ؛ کاری که در تاریخ شیعه در حوزه معارف طبی اسلام، بی نظیر است.
پرسش مهم این است که چرا بر خلاف مطلع بحثتان، در متن یادداشت، کسی که این مجاهدت علمی عظیم را انجام داده است و میراث مخطوط را بازخوانی کرده و نتایج تحقیقاتش را در اختیار عموم افراد قرار داده، مورد طعن قرار داده اید؟ فرموده اید: «عجایب المخلوقات» طوسی که به بررسی رابطه علم و دین پرداخته، بر علم و دین اثر منفی داشته است»؛ سلمنا، اگر هم اثر منفی داشته باید صورت مسئله را پاک کنیم و نظیر اروپاییان معاصر ولی قرون وسطایی که تحقیقات در مورد هولوکاست را جرم اعلام کرده اند، ما هم تحقیقات در خصوص رابطه علم و دین را یکسره محکوم و مردود اعلام کنیم؟! یا با آسیب شناسی این تحقیقات و اصلاح خطاها، به رشد و بالندگی آن کمک کنیم و زمینه ساز نتایج درست و دقیقتری باشیم؛ -کاری که در علم جدید مورد اعجاب حضرت عالی رایج و شایع است. و باز خودتان فرموده اید: «از دویست سال پیش به این طرف هر روز شاهد پیشرفتهای علمی مهمی در عرصه تمدنی بوده ایم ، پیشرفتهایی که ما نسبت به آنها عقب مانده هستیم»
فرمودید: «یک مشت منبری و نویسنده عمومی که وارد میدان شدند و مرتب گفتند که دین هم نجوم دارد هم طب دارد»
کافی است کتاب دراسه فی طب الرسول المصطفی ع را ملاحظه کنید تا ببینید بیش از ده هزار روایت طبی که مبنای قویم تالیف این کتاب است و بسیاری از آنها از کتب اربعه شیعه خصوصا معتبرترین کتاب شیعه یعنی کافی مرحوم کلینی نقل شده است -و قواعد استنباط در تحریر این کتاب توسط نویسنده مجتهد آن مراعات شده است-، صرفا بیان یک مشت منبری و نویسنده عمومی است یا جلوه ای اعجاز گونه از گنجینه مغفول معارف اهل بیت ع است.
در عنوانی فرموده اید: «وقتی می گوییم عقب مانده هستیم»
اگر این عنوان افزوده ویراستار سایت نباشد و عبارت حضرت عالی باشد باید گفت عقب ماندگی به این نیست که در حوزه معارف طب اهل بیت تحقیق کنیم بلکه در این است که از کشورهای عربی مورد اشاره خود شما در تحقیقات روی متون طبی عقب بیفتیم، عقب ماندگی به این است که در آینده نزدیک اعلام کنند از اروپا و امریکا برای درمان به سوریه و عربستان و لبنان و مصر می روند و آنها با رهنمودهای قرآن و روایات پیامبر ص بیمارهای صعب العلاج یا لاعلاج را درمان می کنند و ما به توصیه مخالفان طب اسلامی دست روی دست گذاشته ایم و با حیرت به عرب ها می نگریم و از خود می پرسیم که چرا پیروان اهل بیت ع در این زمینه کاری نکرده اند! عقب ماندگی واقع این است! فرموده اید: «با افتخار باید گفت تا آنجا که می دانیم هیچ وقت در رساله های علمای ما از هزار سال به این طرف بحثی از نجوم و طب و اسلامی بودن آنها نشده بود»
اگر منظورتان رساله های عملی است که در این رساله ها باید فعل مکلف را تبیین و تشریح کنند، و اگر منظورتان عموم رساله های علمی است ، باید گفت در اصلی ترین و معتبرترین کتاب شیعه فصل معتنا بهی به خواص طبی گیاهان و غذاها اختصاص داده شده است و به همین ترتیب در سایر کتب اربعه و غیر از کتب اربعه نظیر محاسن و ... ابوابی به این موضوع اختصاص یافته است، و از قضا بسیاری از این روایات معتبرند.
فرمودید: «دولت بعدی با آن رئیس ساده لوحش می خواست رنگ سنت گرایی داشته باشد» و فرمودید: «[اینکه] مشتی دانشگاهی تحصیل کرده رشته طب سنتی تاسیس شده در عقلیت احمدی نژاد، حالا از طب اسلامی صحبت می کنند، تاثیر بدی روی علم دارد» به اطلاع می رسانم سازمان بهداشت جهانی (WHO) سالها است که به کشورهای مختلف توصیه می کند که به طب سنتی کشورهای خود باز گردند تا از بحران و بن بست طب جدید خلاصی بیابند (رک سایت وزارت بهداشت بخش اداره کل طب سنتی)، اروپا بویژه آلمان در این زمینه سرآمد بسیاری از کشورها است؛ گمان نمی کنم سازمان بهداشت جهانی و آلمان و سایر کشورهای اروپایی پیشرو در طب سنتی و گیاهی را ساده لوح بدانید. علاوه بر این اکثر تحصیل کردگان دانشگاهی طب سنتی متاسفانه از کارآمدی طب اسلامی اطلاع چندانی ندارند و سخنی در تایید آن نمی گویند. و گزارش حضرت عالی از سخن گفتن آنان از طب اسلامی را به فال نیک گرفته و منتظر تحقق چنین امر مبارکی هستیم.
فرموده اید: «صد بار گفته ام اینها ربطی به طب گیاهی که دانش جدید خود پرچم دار آن است ندارد بلکه مقصود روشهای مبتنی بر فیزیکی است که پانصد سال است منسوخ شده و هنوز در مفهوم بادکش و زالو و ... از علوفه جات بدون شناخت علمی درست ، خود را به عنوان گرم و سرد و مفاهیمی از این قبیل ظاهر می کند»
ابتنای طب بر طبیعات یا فیزیک قدیم و بادکش (بدون حجامت) و زالو، مربوط به طب سنتی است و در طب اسلامی وجاهتی ندارد؛ مفهوم گرمی و سردی قویم ترین مبنای مکاتب طبی است که با آن به بهترین وجه می توان به تحلیل و درمان بیماری ها اقدام کرد و تبیین آن نیاز به نوشتار مستقلی دارد که در آن مبانی مکاتب طبی و قدرت تحلیل و درمانگری آنها مقایسه شود، اجمالا همین قدر عرض کنم که در طب جدید هم توصیه به پرهیز از مصرف غذاهایی مانند لبنیات و ماهی در بیماری رماتیسم مفصلی ، بدون آن که دلیل آن را بدانند موید نظر طب اسلامی و سنتی در استفاده از مبنای گرمی و سردی برای درمان بیماری ها است.فرموده اید: «وظیفه روحانیت در دنیای جدید نشان دادن این است که دین در کنار علم می ماند اما نه این که دخالتی در کار علم کند. ما همان دخالتی را که در اقتصاد و مدیریت و سیاست کردیم درستش کنیم و به کمال برسانیم خیلی هنر کرده ایم، بهتر است از دخالت در علم جدید که طب یکی از آن ها است بپرهیزیم.»
اشکال سخن شما فقط به طلاب و روحانیون برنمی گردد و در درجه اول به رسول الله و امیرالمومنین ع بر می گردد که در اقتصاد و مدیریت و سیاست دخالت کردند؛ طبیعتا شما نه منکر چنین دخالتی هستید و نه آن را ناصواب می دانید پس این جا هم صورت مسئله را پاک نکنید و به جای نهی از دخالت ، بفرمایید ، ورود عالمانه و بجایی در اقتصاد و مدیریت و سیاست داشته باشید و هکذا علم طب.سخن پایانی
ورود طلاب به علم طب دو مقام دارد: یکی مقام بحثهای نظری دوم مقام بحثهای کاربردی
قدر متیقن این است که ورود به بحث های نظری طب اهل بیت ع شان طلاب است و نباید کوتاهی تاریخی در این مورد را ادامه بدهند. در مورد بحثهای کاربردی هم چاره ای از ورود نیست چرا که یک وجه بحث طب، وجه تجربی است و اگر درمانی در تجربه، موثر و مفید نباشد از حیز انتفاع ساقط است پس ناگزیر طلاب برای اطمینان از اثر بخشی درمانهایی که در نظر اثبات شده است باید به تجربه هم ورود پیدا کنند. اما این صرفا به حوزه تحقیقات برمی گردد و بحث درمان بیماران -به عنوان بخشی از وظایف حاکمیت- موکول به شرایط هر عصر و مصر است و البته در عصر حاضر که جنگ دشمنان با ما به عرصه غذا و دارو کشیده شده، بر همگان بویژه کسانی که استعداد و شرایط مهیاتری دارند واجب کفایی است. و البته اگر وزارت بهداشت از عهده درمان بیماران با طب اهل بیت ع برآید این واجب کفایی از عهده طلاب ساقط است وگرنه همچنان واجبی متعین خواهد بود.
علت تاکید ما هم بر طب اسلامی در عین تجویز سایر مکاتب طبی (مشروط به این که از محرمات در تشخیص و درمان پرهیز شود) ، این است که طب اهل بیت ع موثرترین روش، کم عارضه ترین روش طبی و منطبق ترین روش بر طبیعت انسان ها است.1717
.: Weblog Themes By Pichak :.